درآمدی بر دکترین سینمای جمهوری اسلامی
سینما در جمهوری اسلامی، پس از سه دهه از وقوع انقلاب اسلامی، همچنان هویت خود را میجوید.
نخستین گزارهی هویتی که سینمای ایران در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی یافت، تبیین امام خمینی(ره) از سینما بود که «ما با سینما مخالف نیستیم، با فحشا مخالفیم.» پس سینما با فحشا مترادف نیست و این سینما نیست که اسلام با آن مخالف است، بلکه مخالفت با فحشاست. سینمای منهای فحشا، یک گزارهی هویتی بود که آغاز حرکت هنر هفتم، پس از انقلاب محسوب میشود. اما سایر انگارههای هویتی سینما کدامند؟ سیدمرتضی آوینی برای تبیین این انگارهها، تلاش گستردهای نمود، اما همهی آن تلاشها، در واقع دروازهی حرکت برآورد میشد. اکنون به اعتقاد آگاهان هنری، سینمای ایران وضعیت ویژهای را میگذراند؛ وضعیتی که سینمای جمهوری اسلامی باید دورهی هویتیابی را به ناچار به سرانجام برساند و درد زایمان هویت را تحمل کند.
بگذار سر به سینه من تاکه بشنوی آهنگ اشتیاق دلی دردمند را شاید که بیش از این نپسندی به کار عشق آزار این رمیده ی سر در کمند را بگذار سر به سینه ام تا بگویمت اندوه چیست عشق کدامست غم کجاست بگذار تا بگویمت این مرغ خسته جان عمری است در هوای تو از آشیان جداست بگذار تا ببوسمت ای نوشخند صبح بگذار تا بنوشمت ای چشمه شراب بیمار خنده های تو ام بیشتر بخند بیشتر بخند خورشید آرزوی منی گرمتر بتاب گرمتر بتاب


