روايت فضلينژاد از سوءقصد به وي
روزنامه نگاروپژوهشگرمضروب کيهان که يکشنبه هفته جاري مورد ضرب و شتم عده اي افراد ناشناس قرار گرفت، انگيزه ضاربان را سياسي عنوان کرد."پيام فضلي نژاد" در گفت و گو با ايرنا، اظهار داشت: با توجه به قراين و شواهد موجود، ضاربان انگيزه سياسي داشتند چرا که با وجود همراه داشتن پول و مدارک، هيچ کدام از آنها را به سرقت نبرده و فقط قصد صدمه زدن داشتند.
وي افزود: پس از اين ماجرا رسانه هايي که همواره ترور را تقبيح مي کردند، نه تنها ناراحت نشدند بلکه رسانه هايي مانند "پارلمان نيوز" و "راديو اسرائيل" ابراز خوشحالي کرند.فضلي نژاد در تشريح اين حادثه گفت: مانند هميشه براي براي خريد کتاب، به نهاد کتابخانه هاي عمومي در خيابان فلسطين رفتم که در هنگام بازگشت از کتابخانه و در حالي که مشغول صحبت با تلفن بودم، ناگهان فردي از پشت با چاقو به من حمله ور شد و چا قو را در سرم فرو کرد.
اين روزنامه نگاراضافه کرد: هنگامي که سر خود را بالا آوردم ديدم، حدود چهار نفر من را احاطه کرده اند. سپس من را روي زمين کشاندند و مردم که اين صحنه را مشاهده مي کردند، به سمت ضاربان هجوم آروده و آنان متواري شدند.
وي ادامه داد: خوشبختانه در بين مردم، يکي از آنها پزشک بود که با اقدامات اوليه پزشکي خونريزي را بند آورد و به بيمارستان فيروزگر منتقل شدم.
فضلي نژاد خاطر نشان کرد: در بيمارستان فيروزگر، حدود 20 بخيه به سرم زندند و پس از آن به بخش مغز و اعصاب بيمارستان فعلي منتقل شدم و در اينجا پس از هشت ساعت متوجه شدند که يک ضربه چاقو نيز به کتفم اثابت کرده است.وي يادآور شد: اکنون با تلاش پزشکان، حال خوبي دارم و وضعيتم رو به بهبود است.
اين روزنامه نگار مضروب کيهان در پاسخ به اين سووال که آيا چهره ضاربان را مشاهده کرديد يا نه؟ گفت: با توجه به ناگهاني بودن حمله ضاربان و ضربه اي که به سرم خورد، نتوانستم به خوبي چهره آنان را مشاهده کنم.وي ادامه داد: در آن سطح هوشياري چهره دقيقي از ضاربان در ذهن ندارم اما يک چهره نگاري مقدماتي براي پليس انجام دادم.
وي افزود: با صلاحديد پزشکان امروز نيز بستري خواهم بود و به احتمال زياد فردا (چهارشنبه) از بيمارستان ترخيص خواهم شد.
بگذار سر به سینه من تاکه بشنوی آهنگ اشتیاق دلی دردمند را شاید که بیش از این نپسندی به کار عشق آزار این رمیده ی سر در کمند را بگذار سر به سینه ام تا بگویمت اندوه چیست عشق کدامست غم کجاست بگذار تا بگویمت این مرغ خسته جان عمری است در هوای تو از آشیان جداست بگذار تا ببوسمت ای نوشخند صبح بگذار تا بنوشمت ای چشمه شراب بیمار خنده های تو ام بیشتر بخند بیشتر بخند خورشید آرزوی منی گرمتر بتاب گرمتر بتاب


