در حاشیه ترور پیام فضلی نژاد : پاسخ قلم؛ چاقو نیست
شامگاه یکشنبه گذشته، «پیام فضلینژاد»، روزنامهنگار و نویسنده موسسه کیهان در خیابان فلسطین توسط چند موتورسوار محاصره و با چاقو از ناحیه سر و کتف مجروح شد و پس از خونریزی شدید، با تلاش پزشکان از مرگ نجات یافت.
پیام فضلینژاد روزنامهنگاری است که ابتدا با روزنامهنگاری دوم خردادی همکاری میکرد اما از اوایل دهه 80 به موسسه کیهان رفت و به افشاگری رویکردها، تمایلات و هویت سکولاریستی چهرههای دوم خردادی پرداخت. اما پاسخ چهرههای دوم خردادی به اتهامات فضلینژاد فقط توهین و ترور شخصیت بود. آنها بجای استدلال و شرکت در مناظره، فقط توهین کردند. آنهم با الفاظی بسیار زشت و دور از نزاکت.
بعد از انتخابات و اجرای پروژه کودتا علیه رای اکثریت، فضلینژاد به نوشتههایش ادامه داد و این بار پاسخ کودتاگران نه «ترور شخصیت»، بلکه «ترور فیزیکی» بود.
تصور بفرمایید اگر چنین تروری در زمان دوم خرداد اتفاق میافتاد و روزنامهنگار افشاگر آن جناح، شبانه به قصد مرگ چاقو میخورد، چه جنجالی به پا میشد؟!
امروز فضلینژاد، مظلومانه گوشه بیمارستانی افتاده است و سایتهای ضدانقلاب به همراه دنبالههای سبزشان در داخل، از این ترور شادی میکنند.
البته برخی ادبیات بکار گرفتهشده توسط آقای فضلینژاد چندان قابل دفاع نيست، اما ترور خونین این روزنامهنگار، تا ابد لکه ننگی خواهد بود بر کارنامه کسانی که مدعی بودند: «زنده باد مخالف من»
سکوت جامعه روزنامهنگاران در قبال این ترور وحشیانه جایز نیست. امروز همه اهالی رسانه و از هر جناح بايد زبان به اعتراض بگشايند كه: پاسخ قلم، چاقو نيست.
منبع: الف
بگذار سر به سینه من تاکه بشنوی آهنگ اشتیاق دلی دردمند را شاید که بیش از این نپسندی به کار عشق آزار این رمیده ی سر در کمند را بگذار سر به سینه ام تا بگویمت اندوه چیست عشق کدامست غم کجاست بگذار تا بگویمت این مرغ خسته جان عمری است در هوای تو از آشیان جداست بگذار تا ببوسمت ای نوشخند صبح بگذار تا بنوشمت ای چشمه شراب بیمار خنده های تو ام بیشتر بخند بیشتر بخند خورشید آرزوی منی گرمتر بتاب گرمتر بتاب


